نماز پرچم و نشانه ایمان

نماز بالاترین ذکر خداست.

نماز پرچم و نشانه ایمان

نماز بالاترین ذکر خداست.

دیدگاه دانشمندان درباره نهج البلاغه

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۶ ق.ظ

دیدگاه دانشمندان اهل سنت

۱ – ابن ابی‌الحدید معتزلی

این دانشمند حنفی مذهب در ذیل خطبه ۲۲۱ نهج البلاغه می‌ گوید: «این خطبه از عمقی عجیب برخوردار است و حاوی الفاظی بلیغ، مشکل و فصیح است که اگر کسی این فصل از نهج البلاغه را بررسی کند خواهد فهمید که آنچه معاویه گفته است که: «علی بلاغت را برای قریش بنیان‌گذاری کرده»، صحیح گفته است».

ابن ابی‌الحدید سپس می‌ گوید: «اگر تمام فصحای عرب در جایی جمع باشند و این خطبه بر آنان قرائت شود شایسته است همگی به خاک افتاده سجده کنند! همان‌طور که قرآن سوره هایی دارد و در آن سوره ها آیاتی است که اگر خوانده شود باید سجده کرد، علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) هم خطبه هایی دارد که یکی از آنها همین خطبه است، که اگر آن را برای خردمندان فصیح و بلیغ و کارشناسان فصاحت و بلاغت بخوانند آنان باید سجده کنند»[۱۲]

ابن ابی‌الحدید در جایی دیگر سوگند یاد می‌ کند و می‌ گوید: به آن مبدئی که همه امت ها بدان سوگند یاد می‌ کنند، قسم یاد می‌ کنم که: من این خطبه را از پنجاه سال پیش تاکنون، بیش از هزار بار خوانده ام و هر بار که می‌ خواندم، برایم تازگی داشت و مطلب جدید و موعظه ای تازه در قلبم پدید می‌ آورد، و ترس و وحشت و بیداری عمیقی تمام وجود مرا فرا می‌ گرفت و در اعضای پیکرم لرزشی می‌ نشست. هر زمان که در محتوای آن دقّت کردم؛ به یاد مردگان از خانواده و دوستانم افتادم و چنان پنداشتم که من همان کسی هستم که امام در لابه لای این خطبه توصیف می‌ کند. چقدر واعظان و خطیبان و فصیحان در این زمینه سخن گفته اند و چقدر من در برابر سخنان آنها به طور مکرّر قرار گرفته ام، اما در هیچ کدام از آنها تأثیری را که این کلام در دل و حالم می‌ گذارد، ندیده ام»[۱۳]

۲ – ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ (متوفای ۲۵۵هـ ق)

جاحظ از دانشمندان برجسته معتزله در کتاب «البیان و التبیین» پس از ذکر این سخن گهربار امام علی(علیه السلام) که می‌ فرمایند: «قیمه کلّ امریءٍ ما یحسنه»؛[۱۴] «بهای هر مرد، کاری است که آن را نیکو انجام می‌ دهد»، درباره شکوه و عظمت این کلام می‌ گوید: اگر از تمام سخنان علی(علیه السلام) تنها به همین یک فراز دست یافته بودیم، هر آینه آن را شفا بخش و کفایت کننده و غنا بخش یافته بودیم؛ بلکه آن را بالاتر و برتر از حدّ کفایت می‌ یافتیم که در رسیدن به غایت و هدف، نارسا و کوتاه نیست. نیکوترین کلام آن است که اندک آن تو را از بسیارش بی نیاز کند و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد. گویا خداوند جامه ای از جلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانیده است»[۱۵]

مرحوم سیدرضی درباره عظمت این سخن حکیمانه «قیمه کلّ امریءٍ ما یحسنه» می‌ گوید: «بر این سخن قیمت نمی‌ توان نهاد، و هیچ سخن حکمت آمیزی همسنگ آن، و هیچ کلامی قرین آن نیست»[۱۶]

۳ – سبط بن الجوزی (متوفای ۶۵۴ هـ ق)

از دانشمندان بزرگ حنفی است که در کتاب «تذکره الخواصّ» درباره جایگاه برجسته سخن امیرمؤمنان علی(علیه السلام) این‌گونه می‌ گوید: «علی(علیه السلام) همواره به کلامی سخن می‌ گفت که پوشیده از عصمت و پاکی بود؛ ایشان بر اساس ترازوی حکمت سخن می‌ گفت؛ کلامی که خداوند هیبت و عظمت را بر آن افکنده بود و هر کس سخن او را می‌ شنید لرزه بر اندامش افتاد و ترسید. خداوند امتیازات حلاوت و ملاحت و زیبایی و طراوت و فصاحت را در وجود علی(علیه السلام) جمع کرده، کلمه ای از او ساقط نشده و حجّت و برهانی از دست نرفته است؛ تمام سخن گویان را ناتوان ساخته و گوی سبقت را از همگان ربوده است؛ واژگانی که نور نبوت بر آن تابیده و اندیشه ها و خردهای ناب را حیران و سرگردان ساخته»[۱۷]

۴ – دکتر طه حسین

ادیب و نویسنده معروف مصری در کتاب «علی و بنوه» داستان مردی را نقل می‌ کند که در جریان جنگ جمل دچار تردید می‌ شود با خود می‌ گوید: چه‌طور ممکن است که زبیر و طلحه و عایشه بر باطل باشند؟! این  تردید را به علی(علیه السلام) در میان می‌ گذارد؛ امام(علیه السلام) به او می‌ فرمایند:

«إنک لملبوسٌ علیک، إنّ الحقّ و الباطل لا یعرفان بأقدار الرّجال، إعرف الحقّ تعرف أهله، و اعرِفِ الباطل، تعرف أهله»؛[۱۸] «همانا امر بر تو پوشیده و مشتبه شده است، حق و باطل را براساس میزان افراد و اشخاص نمی‌ شناسند؛ تو حق را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت؛ و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسی».

سخن حکیمانه امام علی(علیه السلام) بیانگر این حقیقت است که افراد و اشخاص ملاک و شاخصه حق و باطل نیستند؛ بلکه بالعکس، حق و باطل معیار ارزیابی و شناخت اشخاص است.

طه حسین پس از ذکر این جمله می‌ گوید: «من پس از سکوت وحی و منقطع شدن خبر آسمان کلامی شگفت انگیزتر و با شکوه تر از این جواب نمی‌ شناسم. پاسخی که می‌ گوید: هیچ کس از خطا مصون نیست هر جایگاه و منزلتی که داشته باشد، و حق در انحصار احدی نیست در هر مکانت و جایگاهی که باشد»[۱۹]

۵ – شیخ محمد عبده

مفتی اسبق مصر، از افرادی است که در اثر یک اتفاق و دوری از وطن با نهج البلاغه آشنا می‌ شود و شگفت زده شده و شرحی بر نهج البلاغه می‌ نگارد. وی در مقدمه شرح خود می‌ گوید: «در میان همه عرب زبانان، کسی نیست مگر آن که معتقد است سخن علی(علیه السلام) بعد از قرآن و کلام نبوی، برترین و بلیغ ترین، در جوهر و مایه پربارترین، در شیوه و سبک بلندترین و در معنی جامع ترین کلام است»[۲۰]

دیدگاه دانشمندان مسیحی

۱ – «جرج جرداق»

اندیشمند و فرزانه برجسته مسیحی در کتاب ارزشمند «امام علی(علیه السلام) صدای عدالت انسانی»؛ درباره «نهج البلاغه» می‌ گوید: «نهج البلاغه» یا سبک و روش بلاغتی امام، از فکر و خیال و عاطفه، آیاتی به دست داده که تا انسان هست و تا خیال و عاطفه و فکر انسانی وجود دارد، با ذوق بدیع ادبی و هنری وی پیوند خواهد داشت. آیات به هم پیوسته و متناسب، جوشان از حسی عمیق و ادراکی ژرف، بیان شده با شور و شوق واقعیت و گرمی حقیقت، با میل به شناخت ماوراء این حقیقت و واقعیت، زیبا و نغز که زیبایی موضوع و بیان در آن به هم آمیخته، تا آنجا که تعبیر با مدلول و شکل با معنی چنان یکی می‌ شود و متحد می‌ گردد که حرارت با آتش، نور با خورشید، و هوا با هوا یکی هستند! و تو در قبال آن چیزی نیستی مگر به مثابه مردی در برابر سیل خروشان و دریای موّاج و تندبادی که می‌ وزد و تکان می‌ دهد! یا مانند مردی که در مقابل یک پدیده طبیعی که باید بالضروره و به حکم جبر جریان، به آن نحوی باشد که اکنون هست! … با یگانگی و وحدتی که اگر در اجزاء آن تغییری داده شود، وجود آن از بین می‌ رود و تغییر ماهیت می‌ دهد. بیانی که اگر برای انتقاد سخن گوید، گویی تند باد خروشانی است؛ اگر فساد و مفسدین را تهدید کند، همچون آتشفشان های سهمناک و پرغرّش، زبانه می‌ کشد و اگر به استدلال منطقی بپردازد عقل ها و احساسات و ادراکات بشری را مورد توجه قرار می‌ دهد و راه هر دلیل و برهانی را می‌ بندد و عظمت منطق و برهان خود را ثابت می‌ کند و اگر برای تفکر و دقت دعوت کند، حس و عقل را در تو همراه می‌ سازد و به سوی آنچه که می‌ خواهد، سوق می‌ دهد و تو را با جهان هستی پیوند می‌ دهد و نیروها و قوای تو را آنچنان متحد و یگانه می‌ سازد که حقیقت را کشف کنی! و اگر تو را پند و اندرز دهد، مهر و عاطفه پدری و راستی و وفاء انسانی و گرمی محبت بی انتهاء را در آن خواهی یافت. و آنگاه که برای تو، از ارزش هستی و زیبایی های خلقت و کمالات جهان هستی سخن گوید، آنها را با قلمی از نور ستارگان!، در دل و قلب تو می‌ نویسد! و ترسیم می‌ کند!

بیانی که بلاغت از بلاغت و قرآنی از قرآن است! تا آنجا که درباره نهج البلاغه گفته اند: «سخن او پایین تر از کلام خالق و بالاتر از سخن مخلوق است!»[۲۱]

۲ – هانری کُربَن

خاورشناس نامدار فرانسوی، پروفسور هانری کربن درباره شکوه و جلالت «نهج البلاغه» چنین می‌ گوید: «نهج البلاغه پس از قرآن و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، نه فقط به طور کلی برای حیات مذهبی تشیع، بلکه برای افکار فلسفی شیعیان مهم‌ترین کتاب است. نهج البلاغه را می‌ توان به عنوان یکی از مهمترین منابع اصول عقاید دانست که از طرف متفکران شیعی، به ویژه اندیشمندان دوره چهارم تعلیم شده است. تأثیر این کتاب را به شیوه های گوناگونی می‌ توان حس کرد: تنظیم و ترتیب منطقی اصطلاحات، استنتاج نتایج صحیح، ایجاد اصطلاحات فنی در زبان عربی. این اصطلاحات با زیبایی و غنای فراوان در زبان ادبی و فلسفی وارد شده و از متون یونانی که به زبان عربی ترجمه شده کاملاً مستقل است. بعضی از مسایل فلسفی که به وسیله کلمات امام علی(علیه السلام) طرح شده از سوی ملاصدرا و مکتب او با کمال بسط و بلاغت، اقتباس شده است.

اگر به گفتگوهای امام با شاگرد خود کمیل بن زیاد مراجعه شود و به مطالبی که در پاسخ این پرسش که «حقیقت چیست؟» بیان می‌ کند، توجه گردد و به اشارات وی راجع به توالی باطنی حکیمان در این جهان، و سایر افادات او دقت شود، طرز تفکری خاص مشاهده می‌ گردد. فلسفه شیعه، ترکیب و سیمای مخصوص خود را از این منبع اتخاذ کرده است، زیرا متفکران شیعه با توجه به اینکه کلمات امام، یک دوره کامل فلسفه را تشکیل می‌ دهد، از این کتاب کلیه مطالب مربوط به الهیات را استنتاج کرده اند.

جای تأسف دارد که تحقیق فلسفی در کتاب نهج البلاغه تا امروز هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. زیرا با مطالعه دقیق و از خلال شرح و بسط های مفصل و متعدد که مفسران، از شیعه و سنی، مانند ابن میثم بحرانی، ابن ابی‌الحدید و خویی و غیره، بر آن نوشته اند، نیز از ترجمه های مکرر آن به فارسی و با اضافه کردن این کتاب به کلمات سایر ائمه، فهمیده می‌ شود که چرا در دوره ای که در جهان اهل تسنن فلسفه متوقف ماند و مکتبی زنده به شمار نمی‌ رفت، در همان مدت، در جهان تشیع افکار فلسفی لزوماً جهش و تکامل جدیدی یافت.»[۲۲]

۳ – «نرسی سیان»

 رئیس منشیان کنسول‌گری انگلیس

در بغداد در سال ۱۳۲۸هـ.ق که دانشمندی مسیحی و فاضل بود درباره جایگاه ویژه نهج البلاغه می‌ گوید: «نهج البلاغه بر هر سخن عربی برتری دارد. زیرا سخنان سهل و ممتنع آن، و سجع های مشکلی که بدون تکلّف ادا شده و در آن فراوان دیده می‌ شود، در هیچ کتابی جز آن نمی‌ بینم. اگر این گوینده با عظمت (علی(علیه السلام)) امروز بر منبر کوفه قرار می‌ گرفت، شما مسلمانان می‌ دیدید که «مسجد کوفه» با همه وسعت خود از اجتماع مردم مغرب زمین برای استفاده از دریای خروشان دانش علی(علیه السلام) موج می‌ زد.»[۲۳]

۴ – «امین نخله»

دانشمند مسیحی و نویسنده مشهور، خطاب به شخصی که از وی خواسته است، چند کلمه از سخنان علی(علیه السلام) را برگزیند تا وی در کتابی گرد آورد و منتشر سازد می‌ گوید: «از من خواسته ای که صد کلمه از گفتار بلیغ ترین نژاد عرب، ابوالحسن را انتخاب کنم، تا تو آن را در کتابی منتشر سازی. من اکنون دسترسی به کتاب هایی که چنین منظوری را تأمین کند ندارم، مگر کتاب هایی چند که از جمله «انجیل بلاغت» نهج البلاغه است. با مسرّت این کتاب با عظمت را ورق زدم. به خدا نمی‌ دانم چگونه از میان صدها کلمات علی(علیه السلام) فقط صد کلمه را انتخاب کنم، بلکه بالاتر نمی‌ دانم چگونه کلمه ای را از کلمه دیگر برگزینم، این کار درست به این می‌ ماند که دانه یاقوتی را از کنار دانه دیگر بردارم (یعنی همه نغز و دلکش است). سرانجام من این کار را کردم، در حالی که دستم یاقوت های درخشنده را پس و پیش می‌ کرد و دیدگانم از تابش نور آن ها خیره می‌ گشت. باور کردنی نیست که بگویم به واسطه تحیر و سرگردانی با چه مشقّتی کلمه ای را از این معدن بلاغت بیرون آوردم!»[۲۴]

۵ – میخائیل نعیمه

 نویسنده مسیحی و اندیشمند معروف عرب زبان می‌ گوید: «این نابغه عرب (امام علی(علیه السلام)) آنچه اندیشید و گفت و عمل کرد بین خود و خدا چیزهایی است که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده است و بسیار بسیار بیش از آن است که مورّخ بتواند به دست و زبان و قلم بیان کند؛ بدین جهت هر صورتی که ما رسم کنیم، صورتی ناقص و کم ارزش است.»[۲۵]

۶ – مستر کر نیکوی انگلیسی

استاد ادبیات در دانشگاه علیگره هندوستان در محضر استادان سخن و ادیبانی که در مجلس او حاضر بودند، از اعجاز قرآن از وی پرسیدند، در پاسخ گفت: «قرآن را برادری کوچک است که «نهج البلاغه» نام دارد، آیا برای کسی امکان دارد که مانند این برادر کوچک بیاورد تا ما را مجال بحث از برادر بزرگ (یعنی قرآن) و امکان آوردن نظیر آن باشد؟!»[۲۶]

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۲۷
آرش ملک زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی